جدول جو
جدول جو

معنی زیاده سر - جستجوی لغت در جدول جو

زیاده سر(دَ / دِ سَ)
کنایه از کسی است که زیاده بر حالت خود معتقد خود باشد و کاری و مهمی را که از عهدۀ آن برنتواند آمد پیش گیردو به انجام نرساند. (برهان) (از ناظم الاطباء). کسی که از اندازۀ خود پا بیرون نهد و بیشتر معتقد خود باشد. (فرهنگ رشیدی) (از آنندراج) (از غیاث). سرکش و مغرور و خودپسند. (غیاث) (ناظم الاطباء) :
چه شد ار دشمنت زیاده سر است
ذوالفقار تو هم دو سر دارد.
اشرف (از آنندراج).
رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
زیاده سر
کنایه از کسی است که زیاده بر حالت خود معتقد باشد و کاری و مهمی را که از عهده آن بر نتواند آمد پیش گیرد و به انجام نرساند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیاه سر
تصویر سیاه سر
آنکه یا آنچه سرش سیاه باشد، کنایه از زن بیچاره و بینوا، کنایه از قلمی که سرش را در مرکب زده باشند، نهنگ
فرهنگ فارسی عمید
(سیا سَ)
دهی است از دهستان پیوه ژن بخش فریمان شهرستان مشهد. دارای 363 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ سَ)
خودپسندی. (غیاث) (آنندراج). خودپرستی و خودبینی و سرکشی و تکبر. (ناظم الاطباء) :
بهوش باش که شمشیرعدل عریان است
مکن چو شمع در این انجمن زیاده سری.
ملامفید بلخی (از آنندراج).
رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است از دهستان شهریاری بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری واقع در 45000 گزی جنوب خاوری بهشهر. دارای 610 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ)
زیاده طلب. (آنندراج). طمعکار و حریص. (ناظم الاطباء). رجوع به زیاده طلب شود
لغت نامه دهخدا
(زِ دِ سَ)
دهی از دهستان مرکزی بخش صومعه سرای شهرستان فومن است و 679 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ / دِ سَ)
بی حجاب. سرباز. روی گشاده:
گشاده سر کنیزان و غلامان
چو سروی در میان شیرین خرامان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ یِ سَ)
فرزند سگ. بچه سگ و بجای دشنام آید:
هر زمان از نفغ تو ای زادۀ سگ بترکم
تا شنیدم من که از من می نهی شعرو نوا.
عسجدی (دیوان چ طاهری ص 14)
لغت نامه دهخدا
(دِ سَ)
ده کوچکی است از دهستان نازیل بخش خاش شهرستان زاهدان. در 66هزارگزی شمال باختری خاش و هزارگزی شوسۀ زاهدان به خاش واقع است. 45 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(سیا سَ)
رجوع به سیاه سار و سیه سر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زیاده رو
تصویر زیاده رو
فرایبود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشاده سر
تصویر گشاده سر
روباز بی حجاب
فرهنگ لغت هوشیار
آن چه سرش سیاه باشد، قلم (که سرش را در مرکب زنند)، سیاه سار، زن بیچاره و بینوا، گناهکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه سر
تصویر سیاه سر
((سَ))
آن چه که سرش سیاه باشد، قلم (که سرش را در مرکب زنند)، سیاه سار، زن بیچاره و بینوا، گناهکار
فرهنگ فارسی معین
از محله های هزارپی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع خانقاه پی قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع چهاردانگه ی شهریاری (هزارجریب) بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
عمدتاً، بیشتر
دیکشنری اردو به فارسی